ازعام

لغت نامه دهخدا

ازعام. [ اِ ] ( ع مص ) امیدوار کردن. || آزمند کردن. ( منتهی الارب ). طمع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || فرمانبرداری کردن. گردن نهادن. رام شدن. || ازعام ارض؛ برآمدن اول نبات آن. از زمین برآمدن و روئیدن اول گیاه. || ازعام امر؛ دست دادن کار. || ازعام لبن؛ خوش شدن گرفتن شیر. ( منتهی الارب ).

جمله سازی با ازعام

در كتاب كنز العرفان در تفسير اين آيه اشاره بهاشكال ديگرى شده است كه خلاصه اش اين است: (طيبات ) مفهوم وسيعى دارد و بهاصطلاح عام است اما (طعام الذين اوتوا الكتاب ) خاص است و معمولا ذكر خاص بعد ازعام نكته اى بايد داشته باشد كه در اينجا نكته آن روشن نيست، سپس اظهار اميدوارى مىكند خداوند اين مشكل علمى را براى او حل كند. با توجه به آنچه در بالا ذكر شد، پاسخاين اشكال نيز معلوم ميشود كه ذكر حليت طيبات در واقع مقدمه اى است براى بيان رفعمحدوديت آميزش با اهل كتاب، و در واقع آيه مى گويد: هر چيز پاكيزه اى براى شماحلال شمرده شده، به همين جهت طعام اهل كتاب نيز (آنجا كه پاكيزه باشد) براى شماحلال است و محدوديتهائى كه سابقا در معاشرت با آنها داشته ايد در پرتوپيروزيهائى كه امروز پيدا كرده ايد تقليل يافته است. (دقت كنيد)
نظر او دربارهٔ «یقیموا الصلاة و یؤتوا الزکاة» این است که این جمله از باب ذکر خاص بعد ازعام یا ذکر جزء بعد از کل آمده‌است و نشان می‌دهد که گوینده به آن توجه خاص‌تری داشته‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال راز فال راز فال تماس فال تماس استخاره کن استخاره کن