و در مجمع البيان گفته: معناى (ضربنا على اذانهم ) اين است كه ما خواب را برگوشهاى آنان مسلط كرديم، و اين تعبير نهايت درجه فصاحت را دارد، همچنانكه مىگويند: (ضربه اللّه بالفالج ) يعنى خدا او را مبتلاى به فلج كرد. قطرب گفته:اين تعبير نظير تعبير عرب است كه مى گويد: (ضرب الامير على يد فلان ) و منظوراز اين تعبير اين است كه امير دست فلانى را از فلان كار كوتاه نمود. اسود بن يعفر كهمردى نابينا بود گفته است:
و مقصود از (نسيان پيش فرستاده ها) بى مبالاتى در اعمالى - ازقبيل اعراض از حق و استهزاء به آن - است كه مى دانند حق است. و جمله (انا جعلنا علىقلوبهم اكنة ان يفقهوه و فى اذانهم و قرأ ) به منزلهتعليل براى اعراض آنان از آيات خدا و يا هم براى آن و هم براى نسيانشان از پيشفرستاده هاى خويش را است.
(جعلوا اصابعهم فى اذانهم ) - معنايش اين نيست كه حقيقتا انگشت در گوش خودكردند، بلكه اين تعبير كنايه است از اينكه از شنيدن دعوت او استنكاف ورزيدند، و معناىجمله (و استغشوا ثيابهم )، هم هر چند اين است كه جامه خود بسر كشيدند تا مرا نبينند،و سخنم را نشنوند، ولى اين تعبير هم كنايه است از تنفر آنان و گوش ندادنشان بهسخن وى.
1- اين كه لفظ قلوب و ابصار به صورت جمع ذكر شدولى لفظ سمع، به صورت مفرد شايد اين باشد كه سمع، دراصل مصدر بوده و در آن افراد، تثيه و جمع مانند تانيث و تذكير يكسان است، برخلافلفظ اذن كه چون مصدر نبوده، (537) در آيه (وجعلنا على قلوبهماكنه ان يفقهوه و فى اذانهم وقرا) (538) به صورت جمع آمده است. از طرف ديگر،برخى لفظ سمع را اسم جمع و داراى معناى جمع دانسته اند.