اخیش

لغت نامه دهخدا

اخیش.[ ] ( اِخ ) ( مغضوب ) پادشاه جت یکی از شهرهای فلسطینیان بود که داود آنگاه که از دست شاؤل متواری بود برای حفظ جان خود دوبار بدانجا گریخت. بار اول اهالی آنجا از حال او آگاه شدند و ویرا شناختند و او برای نجات خویش، خود را دیوانه نمود و بر درها خط میکشیدو خاک و گل بر سر و روی خود میریخت تا بدین وسیله رهائی یافت ( کتاب اول سموئیل 21:10 ). چند سال پس از آن، دیگر بار با ششصدتن بدانجا شد، اخیش ویرا چون دشمن شاؤل و اسرائیل پذیرائی کرد و او را در صقلغ منزل داد و فریفته هیئت و رفتار داود شد و امیدوار بود که در جنگ با اسرائیل داود ویرا امداد خواهد کرد ولی سران سپاه او، ویرا ترغیب کردند که داود را بصقلغ فرستد. ( کتاب اول سموئیل 26:29 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

جمله سازی با اخیش

باب‌های ۲۷ تا ۳۰ اتفاقات منتهی به مرگ شائول را توصیف می‌کنند و پیام اصلی این است که داوود نقشی در مرگ او نداشت. داوود نزد فلیسطی‌ها فرار می‌کند و خادم اخیش، پادشاه جت، می‌شود. نویسنده اعتراف می‌کند که داوود نزد بزرگ‌ترین دشمن اسرائیل رفته اما شائول را برای روی دادن این اتفاق ملامت می‌کند. همچنین می‌گوید داوود تنها تظاهر می‌کرد که به اسرائیل خیانت کرده‌است. در باب ۲۸، میان اسرائیل و فلیسطی‌ها جنگ روی می‌دهد و اخیش داوود را به همراهی دعوت می‌کند؛ داوود پاسخ می‌دهد: «خواهی دید که بنده‌ات چه خواهد کرد.» ادامه باب ۲۸ از تصمیم یهوه برای مرگ شائول پرده برمی‌دارد. باب ۲۹ به داستان داوود بازمی‌گردد. ارتش فلیسطی‌ها در حال آمادگی برای جنگ است و فرماندهان آن، اخیش را قانع می‌کنند که داوود را از میدان نبرد دور کند و او می‌پذیرد اما به یهوه (اینکه پادشاهی فلیسطی‌ها به خدای اسرائیل قسم می‌خورد، قابل توجه است) سوگند یاد می‌کند که به داوود شکی ندارد. داوود به صقلغ فرستاده می‌شود؛ او آنجا را به آتش می‌کشد و زنان و سایرین را به اسیری می‌گیرد. در ادامه با عمالقه درگیر می‌شود و بیشتر آن‌ها را می‌کشد (کاری که شائول نتوانست انجام دهد را کامل می‌کند).