معتم

لغت نامه دهخدا

معتم. [ م ُ ت َم م ] ( ع ص ) آن که عمامه می بندد و عمامه بر سر گذاشته. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). صاحب عمامه. مُعَمَّم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به اعتمام شود.

جمله سازی با معتم

💡 در روز ديگرى جمعى از سران كوفه، عبدالله بن معتم عيسى و حنظلة بن ربيع تميمى ومحمد بن مخنف به همراه پدرش مخنف خدمت امام رسيدند اما وقتى آنها را ديد همه آنها راسرزنش نمودند و فرمودند:

💡 و روز ديگر جمعى از سران كوفه، (عبداللّه بن معتم عبسى، و حنظلة بن ربيع تميمى،و محمّد بن مخنف ) به همراه پدرش مخنف خدمت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام رسيدند كهامام همگان راسرزنش نمود و فرمود:

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جزئیات یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
گودال یعنی چه؟
گودال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز