مشک نقاب. [ م ُ / م ِ ن ِ ] ( ص مرکب ) زنی که روی خود را از نقاب سیاه پوشانیده باشد. ( ناظم الاطباء ). || مشک فشان. از اسمای معشوق است. ( آنندراج ): نماز شام که در شب نقاب بست بمشک رسید نزد من آن ماه روی مشک نقاب.امیر معزی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
زنی که روی خود را از نقاب سیاه پوشانیده باشد.
جمله سازی با مشک نقاب
گسسته گردد عقد گهر زدیده من نمازشام که بندد هوا ز مشک نقاب
مشک نقاب قمر خویش کرد سیم حجاب حجر خویش کرد
نماز شام که از شب نقاب بست هوا رسید نزد من آن آفتاب مشک نقاب