(لقد جئت شيئا نكرا) - يعنى كارى بس منكر و زشت كردى، كه طبع آن را ناشناس مىداند، و جامعه بشرى آن را نمى شناسد. و اگر سوراخ كردن كشتى را (امر) يعنىكارى خطرناك خواند كه مستعقب مصائبى است و كشتن جوانى بى گناه را كارى منكر خواندبدين جهت است كه آدمكشى در نظر مردم كارى زشتتر و خطرناكتر از سوراخ كردن كشتىاست. گو اينكه سوراخ كردن كشتى مستلزم غرق شدن عده زيادى است، و ليكن در عينحال چون به مباشرت نيست، و آدمكشى به مباشرت است، لذا آدمكشى را (نكر) خواند.
6 - رابطه ميان عمل و جزا: از بحث قبلى چنين فهميديم كه اوامر و نواهى عقلائى يعنىهمان قوانين دائر بين عقلا مستلزم آثار جميل و پسنديده ايست كه برامتثال آن مترتب شده و در حقيقت ثواب آن به شمار مى رود. چنانكه مستعقب آثار ناپسند وبدى است كه بر مخالفت آن مترتب شده در حقيقت عقاب آن محسوب مى شود، و غرض عقلا ازترتيب آن آثار حسنه و اين آثار سيئه تقريبا بكار بردن حيله ايست براى وادار كردنمردم به عمل به آن قوانين و تحذير از مخالفت آن.