مدف

لغت نامه دهخدا

مدف. [ م ُ دِف ف ] ( ع ص ) پیاپی رسنده. ( آنندراج ). پی در پی. متوالی. مسلسل. بدون انقطاع. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با مدف

و امر ديگر كارهاى شايسته اى بود كه عبدالمطلب انجام داد، مانند كندن چاه زمزم كه اززمان اسماعيل در خانه خدا مورد استفاده اهل مكه و حجاج بيت الله الحرام بود، و در نتيجهعواملى چند در زير خاك مدفون شده بود و كسىمحل آن را نمى دانست.
فـسـاد و نـنـگ بـود) پـس از آنـكـه صـبـحـگـاهـان فـرا رسـيـد بـارانى (از سنگ ) بر آنهافـرسـتـاديـم (كـه همگى زير آن مدفون شدند، و اين بعد از آن بود كه زلزله وحشتناكىسرزمين آنها را به كلى زير و رو كرد) (و امطرنا عليهم مطرا).
در اين روز، سنه 792، وفات كرد محقق مدقق ملاسعد تفتازانى هروى شافعى در(سمرقند) و مدفون گرديد به (سرخس ) مصنفات او بسيار است مانند (شرحشمسيه ) و (مقاصد) و شرح آن و (شرح تصريف ) و (حاشيه كشاف ) و(شرح مطول ) كه در سن بيست سالگى نوشته است.
این مزاری است که صد چون تو در و مدفون است که تو امروز بر و طرح کنی ایوان را
وی را میان ناصرعلی گویند. مردی مجرد و وارسته بود. در سنهٔ ۱۱۱۹ رحلت نموده،در جوار شاه نظام اولیا مدفون شد. از اوست:
تاریخ ساخت آن ۸۹۷ هجری قمری است و چهار امامزاده بنام‌های عباس و زید و محمد و حسن در آن مدفون می‌باشند. این بنا در بلوار امام رضا منطقه‌ای به نام آزادگله ساری واقع شده است.