عوارضات

لغت نامه دهخدا

عوارضات. [ ع َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ عوارض است بصورت غیرفصیح. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عوارض شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع عوارض جمع الجمع: عارضه. توضیح در اسناد متعلق به قرن دهم و یازدهم به عبارت عوارضات حکمی و غیر حکمی بر می خوریم که ظاهرا به معنی عوارضی که بر طبق فرمان یا جز آن مطالبه می شود می باشد.

جمله سازی با عوارضات

کردی پی عوارض جزئی فسادها با این عوارضات فراوان چگونه‌ای
ونيز قريب است به بدن از حيث تصرف و احاطه و دور است از بدن از حيث مقام ذات واستقلال و تنزه از عوارضات جسد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال مکعب فال مکعب فال حافظ فال حافظ