صمر

لغت نامه دهخدا

صمر. [ ص َ ] ( ع مص ) زفتی کردن. || بازداشتن. || روان شدن آب از زمین نشیب در زمین برابر و هموار و قرار گرفتن در آن با جریان سست و ضعیف. || نیک ترش گردیدن شیر. ( منتهی الارب ).
صمر. [ ص ِ ] ( ع اِ ) قرارگاه آب که سست روباشد یا عام است. مستقر ماءالصامر. ( منتهی الارب ).
صمر. [ ص َ ] ( ع اِ ) گند. ( منتهی الارب ). النتن. ( تاج العروس ) ( قطر المحیط ). || بوی گوشت و ماهی تازه. ( منتهی الارب ). رجوع به صَمَر شود.
صمر. [ ص َ م َ ] ( ع اِ ) گند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بوی گوشت و ماهی تازه. ( منتهی الارب ). رجوع به صَمر شود.
صمر. [ ص ُ ] ( ع اِ ) لب آب جامه و خنور. ( منتهی الارب ). || رجوع به صُبر شود. || سطبری خنور. ج، اصمار. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

لب آب جامه و خنور

جمله سازی با صمر

در روضات الجنات نوشته كه آن بزرگوار در سفرش از دمشق به صمر، به منزله رملهكه در آن جا مسجدى بود كه در آن قبور بعضى از انبياء بود رسيد پس به قصد زيارتتشريف برد چون شب بود و در مسجد قفل بود، شيخ دست خود رابقفل گذاشت و كشيد، قفل باز شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس ننه یعنی چه؟
کس ننه یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز