سینه ریش
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با سینه ریش
که خواهد زما خون فرزند خویش پیمبر که شد زین عزا، سینه ریش
تا به جگر نشکنی هزار تمنا سینه ریش و دل فگار نیابی
بر آن میبود کرد چارهای پیش که بیرون آردش از سینه ریش
نه رفیقی که ز اخلاق پسندیده او مرهم سینه ریش و دل افگار کنم
سالی ز هزار سال بیش است کز تیغ فراق سینه ریش است
هنوز آن سینه ریشان جگر سوز نکرده در وصال هم شبی روز