سابقه داری

لغت نامه دهخدا

سابقه داری. [ ب ِ ق َ / ق ِ ]( حامص مرکب ) عمل سابقه دار. رجوع به سابقه دار شود.

فرهنگ فارسی

سابقه داشتن سابقه دار.

جمله سازی با سابقه داری

ماجرای این فیلم دربارهٔ یک فرد سابقه داری است که برای نفوذ در جمع اوباش مجبور می‌شود دوباره به زندان برگردد. حال او باید به سیستم امنیتی یک زندان نفوذ کند.
در تلاشی دیگر از سمت پلیس همه سفید پوستان سابقه داری که به جرم کودک آزاری در زندان بودند و اکنون آزاد شده بودند دستگیر شدند. این تلاش هم به جایی نرسید چرا که هیچ شواهد معتبری وجود نداشت.