رکیکه

لغت نامه دهخدا

( رکیکة ) رکیکة. [ رَ ک َ ] ( ع ص، اِ ) رکیکه. تأنیث رکیک. ( یادداشت مؤلف ). || باران ریزه یا آن فوق دَث است. ( منتهی الارب ). باران ریزه و اندک. ( از اقرب الموارد ). باران ریزه. ( ناظم الاطباء ). || ارض رکیکة؛ زمین باران ریزه رسیده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

تانیث رکیک باران ریزه باران ریزه و اندک

جمله سازی با رکیکه

«قصیده‌ای برای امین‌الدوله ساختم، الفاضش همه ذومعنیَین و ذو وجهین و اکثر عربی، چنانچه از کم سوادی همه را به مدحِ خود حمل کرد، و در حقیقت همه ذَم، بل که دشنامِ او بود. آری، بالای معنایِ رکیکه را چون لباسِ الفاظِ عربی پوشانند، رکاکتِ آنها اِزاله گردد.»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال نخود فال نخود فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت