لغت نامه دهخدا راهی ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) روانه ساختن. روان کردن. عزیمت دادن. گسیل داشتن: پس آنگاهی جمازه ساخت راهی بر ایشان گونه گونه ساز شاهی ببرد از بهر دختر هرچه بایست یکایک هر چه شاهان را بشایست.( ویس و رامین ).
جمله سازی با راهی ساختن هست کار عمر چون فوتی بدرگاه کریم آه را میباید از دل زود راهی ساختن واعظ این سرمایه عمری که داری، زین دیار میتوانی خویشتن را، خوب راهی ساختن