لغت نامه دهخدا
دیگ بر. [ب َ ] ( اِ مرکب ) رجوع به دیگ بابرگی شود. گویا سفره ٔچرمین باشد که در سفر دیگ را با طعام در آن استوار کنند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دیگ و دیگ بر، از اتباع است. || دیگچه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
دیگ بر. [ب َ ] ( اِ مرکب ) رجوع به دیگ بابرگی شود. گویا سفره ٔچرمین باشد که در سفر دیگ را با طعام در آن استوار کنند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دیگ و دیگ بر، از اتباع است. || دیگچه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
💡 عجب نه ماهی در دجله گر شود پخته که همچو دیگ بر آتش شد از هوا جوشان
💡 فکندگی تو چون سفره از پی نانست چو دیگ بر سر آتش ز بهر سکبایی
💡 دل از وداع رفیقان چو دیگ بر آتش تن از غریو عزیزان چو مرغ در مضراب
💡 نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
💡 من که چون دیگ بر آتش ز تبش خشک لبم گوش آنم کم از آن چرب زبان ترسانی