لغت نامه دهخدا
دندل. [ دَ دِ ] ( اِ ) ( در لهجه کرمانیان ) هسته. مغز، چون هسته خرما و جز آن. ( از یادداشت مؤلف ).
دندل. [ دَ دِ ] ( اِ ) ( در لهجه کرمانیان ) هسته. مغز، چون هسته خرما و جز آن. ( از یادداشت مؤلف ).
هسته. مغز چون هسته خرما و جز آن.
💡 مخروطی را قطع میکند و در محل انقطاع یک منحنی تشکیل شدهاست. دو کرهٔ دندلین
💡 با استفاده از کرههای دندلین میتوان اثبات کرد که بیضی تعریفشده با دو کانون با بیضی ساختهشده از برخورد مخروط و صفحه یکی است.
💡 با استفاده از کرههای دندلین هم میتوان اثبات کرد که بیضی حاصل از تعریف با کانون و خط هادی همان بیضی حاصل شده از تقاطع یک صفحه و یک مخروط است.
💡 در ۱۸۲۹ نیز پیرس مورتون[ض] با استفاده از کرههای دندلین ثابت کرد که بیضی ساختهشده با تعریف کانون و خط هادی هم با بیضی ساخته شده در تقاطع صفحه و مخروط یکی است.
💡 در ۱۸۲۲ ریاضیدان بلژیکی جرمینال پیر دندلین با ابداع کرههای دندلین اثبات کرد که بیضی ساختهشده با استفاده از تعریف کانونی و بیضی ساختهشده با برخورد صفحه و مخروط یکیاند.