دل سخت

لغت نامه دهخدا

دل سخت. [ دِ س َ ] ( ص مرکب ) سخت دل. قاسی. قسی. دل سنگ:
آن سست وفا که یار دل سخت منست
شمع دگران و آتش بخت منست.سعدی.جبّار؛ دل سخت بی رحم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

سخت دل. قاسی.

جمله سازی با دل سخت

به رشته گوهر شهوار می توان سفتن به گریه در دل سخت تو راه نتوان کرد
عاجزم پیش دل سخت تو من کز آهی رخنه در خاره و سوراخ در آهن کردم
باور از بخت ندارم که به صلح از در من آن بت سنگ دل سخت کمان بازآمد
نکرد در دل سخت تو آه من اثری که می گداخت به یک شعله، سنگ خارا را
در دل سخت تو تأثیر ندارد، ور نه کوه را ناله من بادیه‌پیما می‌کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال اعداد فال اعداد فال امروز فال امروز فال انگلیسی فال انگلیسی