دستگی

واژۀ دستگی در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای گوناگونی است که در منابع لغت همچون آنندراج به تفصیل بیان شده‌است. در یک نگاه کلی، این کلمه به حالت دسته‌بودن و گروهیِ متصل اشاره دارد و مفهوم وحدت و پیوند میان اجزا را می‌رساند. در کاربردهای مجازی، دستگی به‌صورت مرکب به معنی همدست، معاون و مددکار به‌کار می‌رود و بر همراهی و همکاری دلالت دارد. همچنین در حوزۀ بازداری و شکار، به پوست یا دستکش چرمی مخصوصی گفته می‌شود که بازداران بر دست می‌کشند تا باز یا شاهین بر آن بنشیند و این معنی در متون کهن تحت عنوان بهله نیز آمده‌است. علاوه بر این، دستگی در گذشته به کیف یا پوستینی گفته می‌شده که افراد برای نگهداری وسایل و اسناد ضروری از آن استفاده می‌کردند و همواره همراه خود داشته‌اند. این معادل با واژۀ دستک نیز شناخته می‌شود و نشان از کاربردهای کاربردی و روزمرۀ این واژه در گذشتۀ فرهنگی ایران دارد.

لغت نامه دهخدا

دستگی. [ دَ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی دسته بودن. || ( اِ مرکب ) کنایه از همدست وممد و معاون. ( آنندراج ). || پوستی که بجهت نشاندن باز و شاهین و جز آن بر دست کشند، از عالم بهله. ( آنندراج ). بهله. دستکش چرمی که بازدار بر سر دست کشد تا باز بر آن نشیند. || پوستی که افراد معاملات ضروری در آن نگاهدارند و هر وقت همراه ایشان می باشد. ( آنندراج ). دستک. رجوع به دستک شود.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی دسته بودن. یا کنایه از همدست و ممد و معاون.