درماندهی

لغت نامه دهخدا

درماندهی. [ دَ دِ ] ( حامص مرکب ) درمان دادن. چاره سازی. دلسوزی نسبت به دیگران از راه درمان کردن دردها و دشواریهای آنان. مداوا. معالجه:
دردستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی.نظامی.

جمله سازی با درماندهی

درد ستانی کن و درماندهی تات رسانند به فرماندهی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
یوخ یعنی چه؟
یوخ یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز