لغت نامه دهخدا
خم عیسی. [ خ ُ م ِ سا ] ( اِخ ) مشهور است که حضرت عیسی در بدایت حال صباغی می کرد و یک خم بود که هر جامه را در آن زدی هر رنگی که خواستی کردی و بیرون آوردی:
او ز یکرنگی عیسی بو نداشت
وز مزاج خم عیسی خو نداشت.مولوی.
خم عیسی. [ خ ُ م ِ سا ] ( اِخ ) مشهور است که حضرت عیسی در بدایت حال صباغی می کرد و یک خم بود که هر جامه را در آن زدی هر رنگی که خواستی کردی و بیرون آوردی:
او ز یکرنگی عیسی بو نداشت
وز مزاج خم عیسی خو نداشت.مولوی.
مشهور است که حضرت عیسی در بدایت حال صباغی می کرد و یک خم بود که هر جامه را در آن زدی هر رنگی که خواستی کردی و بیرون آوردی.
💡 ساقیا ! در کارگاه رنگ رز نظاره کن چون خم عیسی ببین، بر گونه گون الوان شده
💡 او ز یک رنگی عیسی بو نداشت وز مزاج خم عیسی خو نداشت
💡 خط بر لب ساغر بین چون خط لب ساقی کز نیل خم عیسی زنار نمود آنک
💡 رنگ خم عیسی است بادهٔ گلرنگ جام اشک تر مریم است ژالهٔ درفام صبح