لغت نامه دهخدا خشکی دماغ. [ خ ُ ی ِ دِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از جنون و دیوانگی و تندخویی بسرحد جنون.
جمله سازی با خشکی دماغ تر می شود به نامه خشکی دماغ من برگ خزان رسیده مرا از چمن بس است از بوستان به برگ خزان دیده ای خوشم تر می شود به نامه خشکی دماغ من لبریز از می شفق کن ایاغ صبح از خشکی دماغ محور بر دماغ صبح