خجل گشتن

لغت نامه دهخدا

خجل گشتن. [ خ َ ج ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) شرم داشتن. ( یادداشت بخط مؤلف ). سرافکنده شدن. خجلت کشیدن. منفعل شدن:
نشست از خجالت عرق کرده روی
که آیا خجل گشتم از شیخ کوی.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

شرم داشتن خجلت کشیدن

جمله سازی با خجل گشتن

از نزول آیه رحمت خجل گشتن خطاست روی خود پنهان ز صائب از حیای خط مکن
چو بی‌خبر ز سگان تو آمدم پیشت مرا بسوخت خجل گشتن و رمیدن تو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استیصال یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
خاطرات یعنی چه؟
خاطرات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز