جیفر

لغت نامه دهخدا

جیفر. [ج َ ف َ ] ( ع اِ ) شیر قوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

جمله سازی با جیفر

در دوران حکمرانی «الجلندی» اسلام وارد عمان شده‌است. در آن دوران محمد، عمرو عاص و ابازید الأنصاری برای دعوت مردم به اسلام به عمان می‌فرستد. در آن دوران پادشاه عمان جیفر الجلندی و برادرش عبد الجلندی بر عمان حکمران بودند. پادشاه عمان اسلام را پذیرفتند و مردم عمان یکپارچه به دین اسلام گرویدند و از آن به بعد عمان یکی از قلعه‌های بزرگ اسلام و از مدافعین اسلام در نبرد یمامه (یا همان جنگ‌های ردّه) بود.