فرهنگ معین
( جمع آوری ) ( ~. وَ ) (حامص. ) ۱ - جمع کردن، گ رد کردن، فراهم آوردن. ۲ - پیش گیری از انتشار یا گسترش. ۳ - نظم دادن به چیزهای آشفته و در هم بر هم.
( جمع آوری ) ( ~. وَ ) (حامص. ) ۱ - جمع کردن، گ رد کردن، فراهم آوردن. ۲ - پیش گیری از انتشار یا گسترش. ۳ - نظم دادن به چیزهای آشفته و در هم بر هم.
جمع آوری
{collection} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] در اصلاح نباتات، گردآوردی تمامی انواع زراعی و غیرزراعی یا غیراهلی یک گونۀ خاص برای مطالعه
💡 او برای آگاهی بخشی سرطان مقدار زیادی پول با دوی ماراتن جمع نمود. و مبلغی بالغ بر 24/1میلیون دلار جمع اوری کرد در حالتی که هیچ کس باورش نداشت
💡 مدرسه لیبرالی یکی از فعالیتهای این گروه در حوزه لیبرالیسم است. «مدرسه لیبرالی» با جمع اوری متون و اثار مشاهیر لیبرالیسم و معرفی ان کوشیده است، مخاطب فارسی زبان را با مفاهیم لیبرالیسم آشنا سازد.
💡 با استفاده از نشستها میتوان متغیرهای سراسری تعریف و از یک متغیر در چندین اسکریپت استفاده نمود. یک نشست میتواند در هنگام ورود کاربران و ورود دادهها توسط کاربر و جمع اوری اطلاعات از فرمها به برنامهنویسها کمک کند.