تیز سیر

لغت نامه دهخدا

تیزسیر. [ س َ ] ( ص مرکب ) تندرفتار. تیزرو. تیزگام:
دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی.منوچهری.رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تند رفتار تیز رو تیز گام

جمله سازی با تیز سیر

💡 پرنگاری و چون شدی افکار تیز سیر و سخن نگار شوی

💡 زیر ران تیغ دست خنجر گوش اشهب تیز سیر پیکان کوش