توزیم

لغت نامه دهخدا

توزیم. [ ت َ ] ( ع مص ) خوی کنانیدن نفس را بر یکبار خوردن به شبانروزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به اقرب الموارد شود.

جمله سازی با توزیم

عدل توزیم و عبادت آوریم باز هر شب سوی گردون بر پریم