تتق بند

لغت نامه دهخدا

تتق بند. [ ت ُ ت ُ ب َ] ( نف مرکب ) که تتق بندد. که پرده کشد:
گهربخشنده ابر تتق بند
درافشاننده صبح شکرخند.خواجو.گاه نقش آرای آرایش به انگیز خیال
گاه در حجله تتق بند عروسان بوده ام.نظام قاری ( دیوان ص 97 ).رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.

جمله سازی با تتق بند

گاه نقش آرای آرایش بانگیز خیال گاه در حجله تتق بند عروسان بوده ام
تو آن شمع جهانتابی که یک یا چند جمالت بوده بر مردم تتق بند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن
اسرار کردن
دول
دول
سلیقه
سلیقه
فاک
فاک