این کلمه در فارسی و عربی معانی مختلفی دارد که بسته به زمینهی کاربرد متفاوت است. نخست، بریش به معنای اسب چپار و تیزرو است که نقاط یا لکههایی بر بدنش دارد که با رنگ اصلی آن متفاوت است و در متون کهن به «ابرش» نیز معروف است. این نوع اسبها معمولاً در ادبیات و تاریخ ایران به عنوان اسبهای باهوش و چابک یاد شدهاند. دوم، در برخی منابع «بریش» به صورت مخفف ابريشم به کار رفته است و به پارچه یا نخ ابريشمی اشاره دارد. سوم، «بریش» میتواند به معنای پاشیدن یا فرو نشاندن نیز باشد، که از ریشهی «بریز» گرفته شده و در متون قدیمی و لغتنامهها به این معنا ذکر شده است. بنابراین این واژه بسته به متن و کاربرد میتواند هم نوعی اسب خاص با خجکهای رنگی، هم مخفف ابريشم و هم عمل پاشیدن و فرو نشاندن را نشان دهد. در متون ادبی و تاریخی، معمولاً مفهوم اول بیشتر دیده میشود و در نوشتههای فنی یا پارچهبافی، معنای دوم مرسوم است. معنای سوم عمدتاً در متون کهن و اصطلاحات قدیمی فارسی به کار رفته است و در مکالمات روزمره کمتر استفاده میشود.
بریش
لغت نامه دهخدا
بریش. [ ب َ ] ( اِ ) اسپ چپار، که خجکها دارد بخلاف رنگ خود. ( منتهی الارب ). اسپ چپار که خجکهای سفید یا سیاه بخلاف لون آن دارد. ( آنندراج ). به معنی أبرش است. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به ابرش شود.
بریش. [ ب َ ] ( اِ ) مخفف ابریشم. ( آنندراج از فرهنگ سکندرنامه ). و رجوع به بریشم شود.
بریش. [ ب ِ ] ( اِمص ) پاشیدن و فرونشاندن. ( برهان ). تبدیل بریز است.( آنندراج ). پاشیدگی و فرونشاندگی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پاشیدن و فرو نشاندن تبدیل بریز است.
دانشنامه عمومی
بریش ( به عربی: بریش ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان ام البواقی واقع شده است. بریش ۱۶٬۲۷۴ نفر جمعیت دارد.
جمله سازی با بریش
💡 آنتیموان چاه بریش یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر رندان استان سیستان و بلوچستان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، آنتیموان است.سنگ میزبان این اندیس کالر ملانژ است و دیرینگی آن به دوران کرتاسه بالایی میرسد.
💡 تو ای مسلمان که اسلام را به ننگ آری بروز خویش بگری و بریش خویش بخند