اجل رسیده
فرهنگ فارسی
جمله سازی با اجل رسیده
با راستان عداوت صائب شگون ندارد مار اجل رسیده بر گرد راه گردد
نظر به ظاهر و صیاد در خفا خفتست اجل رسیده چه داند بلا کجا خفتست
بگفتیم بسر آیی بوقت مرک طبیبا اجل رسیده و اکنون در آرزوی تو باشم
ز فر مدح تو و همت امیر اجل رسیده جان نزارم بمنتهای قصود