افطس

افطس، به معنای بینی پهن و استخوان بینی پست، در فرهنگ لغات مختلفی همچون منتهی الارب و ناظم الاطباء ذکر شده است. این اصطلاح به بینی‌هایی اشاره دارد که با نای بینی فرونشسته و شکل خاصی از دماغ شناخته می‌شوند. همچنین، در تاریخ به عنوان صفتی برای شخصیت‌هایی مانند مسیلمه الکذاب، که به عنوان فردی با بینی خفته توصیف شده، به کار رفته است. در حوزه تاریخ، افطس نام یکی از شخصیت‌های علوی است که در زمان مأمون عباسی در بصره قیام کرد. همچنین، واژه افطس به سلسله‌ای از حکمرانان در اندلس اشاره دارد که در اوایل قرن پنجم هجری به رهبری ابن افطس، از نژاد بربرها، تأسیس شد و تا سال 483 هجری قمری بر این منطقه حکومت کردند. این سلسله در تاریخ اندلس نقش مهمی ایفا کرده و تأثیرات فرهنگی و سیاسی قابل توجهی بر جای گذاشته است.

لغت نامه دهخدا

افطس. [ اَطَ ] ( ع ص ) پهن بینی و پست استخوان بینی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نای بینی فرونشسته. ( مهذب الاسماء ) ( تاج المصادر بیهقی ). پهن بینی. ( المصادر زوزنی ) ( دستور ). تأنیث آن فطساء. ج، فُطس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خفته بینی. ( یادداشت مؤلف ). بمعنی دماغی که پهن باشد. ( از انساب سمعانی ): حدثنی...ان مسیلمة الکذاب کان... اخنس الانف افطس. ( بلاذری ).
افطس. [ اَ طَ ] ( اِخ ) علی. از علویانی که در زمان مأمون عباسی در بصره خروج کرد. رجوع شود به تاریخ گزیده ص 312.
افطس. [ اَ طَ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام سلسله ای از حکمرانان قسمتی از اندلس است. این سلسله بدست ابن افطس که از نژاد بربرها بود در اوائل قرن پنجم تأسیس یافت و تا تاریخ 483 هَ. ق. حکومت کردند. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ فارسی

پهن بینی، مردی که استخوان بینیش فرورفته ونوک بینی اوپهن باشد
(صفت ) مردی که استخوان بینی وی فرو رفته و نوک بینی اش پهن باشد پهن بینی.
نام سلسله از حکمرانان قسمتی از اندلس است.

جمله سازی با افطس

در این سپهر چنبری او زهره شد من مشتری چون پروز من و آن پری بر آل افطس می‌رسد
گر امیری خلاف عهد کند بی شک از خاندان افطس نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت