بار شدن

لغت نامه دهخدا

بار شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) حمل شدن. ( ناظم الاطباء: بار ). || گران شدن چیزی بر کسی. ( ناظم الاطباء: بار ).
- بار شدن بر کسی؛ کل شدن بر کسی، اَنگل شدن بر او. تحمیل شدن بر او. رجوع به «بار» شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بار گردیدن بصورت بار در آمدن. یا بار بگردن کسی بار گردن کسی شدن. سربار کسی شدن.

جمله سازی با بار شدن

انصاف نیست بار شدن بر شکستگان پهلوی خشک خویش بود بوریای ما
انصاف نیست بار شدن بر شکستگان پهلوی خشک خویش مرا بوریا بود
از اين رو تقاضامندم جهت پر بار شدن اين نوشتار، چنانچه انتقادات، پيشنهادها ومطالبى درباره اين فقيه اهل بيت دارند، به آدرس: قم، صندوق پستى 178 - 37165ارسال فرمايند، تا در چاپهاى بعدى مورد استفاده قرار گيرد.
از دیگر سو، همانگونه که قبلاً نیز گفته شد، بارهای الکتریکی دارای هسته آهن سیرشونده، همچو ترانسفورماتورها و موتورهای الکتریکی، با افزوده بار شدن، با درآمدن به پهنه غیر خطی کمان مغناطیسی خود گردش مغناطیس‌کنندگی غیر خطی از شبکه می‌گیرند که پیدایش هارمونیک (بویژه هارمونیک‌های مضرب ۳) از زیان‌های آن است.