لغت نامه دهخدا
بارخواهی. [ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل بارخواه. بار خواستن. رجوع به بارخواه و بار خواستن شود.
بارخواهی. [ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل بارخواه. بار خواستن. رجوع به بارخواه و بار خواستن شود.
عمل بار خواه بار خواستن.
💡 ز فکر کار جهان بار غم بسینه منه وگرنه در سر این کار و بار خواهی شد
💡 بار تن بر جان منه گر بار خواهی بر درش کافرم من گر گران جانرا بر او بار هست
💡 نروی بدام زلفش بهوای خویش ایدل که هزار بار خواهی که بمیری و نمیری
💡 به یک آمدن ببردی دل و جان صد چو خسرو که زید اگر بدینسان دو سه بار خواهی آمد
💡 زاهدا گر بار خواهی در صف دردی کشان سبحه بفکن وز سبوی باده دست آویز کن