بادام کوهی

لغت نامه دهخدا

بادام کوهی. [ م ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) قسمی از بادام است که در کوهسار پیدا می شود بغایت گرم وترش است. ( آنندراج ) ( شعوری ج 1 ورق 197 ). همان بخورک است. ( شرفنامه منیری ). ارژن. رجوع به ارژن شود.

فرهنگ فارسی

نوعی بادام است در کوه

جمله سازی با بادام کوهی

از لحاظ پوشش گیاهی در ارتفاعات بیش از دو هزار متر درختان ارس و در کمتر از این ارتفاع درختان پسته کوهی (بنه)، بادام کوهی (الوک) و زالزالک (کیالک) وجود دارند. پستانداران شامل کل و بز، قوچ و میش، خرگوش، گرگ، روباه و پرندگان شامل کبک، تیهو و انواع پرندگان شکاری هستند.
در این روستا چشمه های پر آب و کوه های پوشانده شده از درختان بادام کوهی،ارژن(ارزن)،جرگه،و... گردشگران زیادی را به خود جذب می‌کند چشمه هایی ماننده چشمه سیبکی،چشمه چنار،چشمه گندم و...
ده عبد محمد به نام بزرگ آن عبدالمحمد کریمی نامگذاری شده که مردی بزرگ و مؤمن و قاری قرآن و مؤذن بوده وهمواره در راه صلاح ایل بزرگ طیبی قدم برداشته‌اند از وی ۶ پسر به نام‌های مرحوم علی حیدر: قدرت، روزعلی، نورعلی، صفدر، میرزا به جا مانده‌است. این ده دارای درختان کنارریا، بادام کوهی و کلخنگ است. در فصل بهار دارای آب و هوای خوش و سرسبز می‌باشد. دیدن آن در فصل بهار و پاییز شگفت‌انگیز بود.
شغل اکثر ساکنان روستا کشاورزی و دامداری بوده و در قدیم برای امرار معاش از سوزاندن بوته‌های بادام کوهی و دیگر درختان زغال‌هایی را در چاه‌های زغال به‌دست می‌آوردند و برخی دیگر در معادن اطراف مشغول به کار بوده‌اند.