وى مى افزايد: ((ومن اتخذ عليا اماما لدينه، فقد استمسك بالعروة الوثقى فى دينه ونفسه ))(217)؛ ((كسى كه على عليه السّلام را درمسائل دينى و احكام شرعى امام انتخاب كند و مطابق گفتار و كردار آن حضرتعمل نمايد، پس تمسك نموده است هم در دينش و هم در نفسش به عروه وثقى و طناب محكمالهى كه پاره نمى شود)).
در كتاب عيون از عبدالله بن عباس روايت كرده كه گفت:رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در بين ما به خطبه ايستاد، و در آخر فرمود:ماييم كلمه تقوى و سبيل هدى و مثل اعلى و حجه عظمى و عروه الوثقى....
از اين بيان روشن مى شود كه جمله (و الى الله عاقبه الامور)، در مقامتعليل جمله (فقد استمسك بالعروه الوثقى ) مى باشد، چون اين جمله (دستاويز محكم )استعاره تمثيلى، از نجات و رستگارى است، مى گويد براى اين به چنين دستاويزى چنگزده، كه منتهى به خدايى است، كه وعده چنين نجات و فلاحى را داده است.
سپس به عنوان يك نتيجه گيرى از جمله گذشته مى افزايد: پس كسى كه به طاغوت(بت و شيطان و انسانهاى طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمىدست زده است كه گسستن براى آن وجود ندارد (فمن يكفر بالطاغوت و يؤ من بالله فقداستمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها).
كلمه (انفصام ) به معناى انقطاع و انكسار است، و اين جمله در واقع جمله حاليه است ازعروة كه معناى عروة الوثقى را تاءكيد مى كند و به دنبالش مى فرمايد: (خدا شنوائىدانا است )، چون ايمان و كفر هم متعلق به قلب و هم متعلق به زبان (هر دو) است، پسخداى آگاه به آن، هم به شنوائى ستوده مى شود و هم به دانائى.
ايشان تا آخر عمر به تجرّد گذرانيد و در حوزه علميّه نجف اشرف، در مدرسه سيّد يزدى، صاحب عروة الوثقى اقامت گزيد، و سرانجام بهسال 1364 ه.ق. در همانجا دار فانى را وداع گفت.(22)