افسر خدائی

لغت نامه دهخدا

افسرخدائی. [ اَ س َ خ ُ ] ( حامص مرکب ) پادشاهی. صاحب افسری. تاجداری:
عقل را در بندگیش افسرخدائی داده ام
ایتکینی بوده و الب ارسلان آورده ام.خاقانی.

فرهنگ فارسی

پادشاهی صاحب افسری

جمله سازی با افسر خدائی

عقل را در بندگیش افسر خدائی داده‌ام ایتکینی برده و الب ارسلان آودره‌ام