لغت نامه دهخدا اسیران خاک. [ اَ ن ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از تن پروران. || کنایه از مردگان. ( هفت قلزم ) ( آنندراج ).
جمله سازی با اسیران خاک آن زلف همچو دام، که عمرش دراز باد هرگز نکرد یاد اسیران خاک خویش جمله جانهای پاک گشته اسیران خاک عشق فروریخت زر تا برهاند اسیر