اسفاهدار

لغت نامه دهخدا

اسفاهدار. [ اِ ] ( نف مرکب ) اسپاهدار. سپهدار. سردار:
دین لاف زد اتابک اسفاهدار ماست
دولت زبان گشاد که این مرزبان ماست.خاقانی.

جمله سازی با اسفاهدار

دین لاف زد زمانک اسفاهدار گفت دولت زبان گشاد که این مرزبان ماست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویش یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز