لغت نامه دهخدا
اخوانی. [ اِخ ْ ] ( ص نسبی ) منسوب به اخوان.
اخوانی. [ اِخ ْ ] ( ص نسبی ) منسوب به اخوان.
( صفت ) منسوب به اخوان برادرانه دوستانه.
💡 در لیبی اینگونه نیست که اگر حزبی اخوانی نباشد اسلامگرا نیست. رهبر ائتلاف لیبرالهای لیبی نیز اعلام کردهبود اسلام منبع اصلی قانونگذاری در لیبی خواهد بود.
💡 در تونس نیز این اندیشهٔ اخوانی فعال است و جنبش النهضه از نماد رادیکال ۱۶ استفاده میکند که برابر با عدد ۴ است.
💡 در فروردین ۱۳۹۲ در اقدامی بیسابقه دادگاه مصر ۵۲۹ اخوانی را به اتهام خشونت طی محاکمهای سهروزه به اعدام محکوم کرد، از جمله محمد بدیع رهبر اخوانالمسلمین مصر و سعد کتاتنی رئیس مجلس پیشین مصر. اخوانالمسلین این اقدام را نسلکشی خواند.
💡 طالبان، گروهی از روحانیان سنی هستند که عقاید خشک اسلامی با ریشههایی در مکتب حنفی دیوبندی، دارد. طالبان قشری و قبیلهای برخورد میکند. آنها حتی با اخوانیها و جماعتیها و مودودیها سر سازش ندارند. بیشتر افراد گروه طالبان پشتونهایی هستند که در مناطق شمال غربی پاکستان و دو سوی خط دیورند زندگی میکنند.
💡 رفعت اسد با توجه به این که تروریستهای اخوانی اعلام کرده بودند به هر شهری برسند این کار را تکرار خواهند کرد و برای آن که حکومت برادرش حافظ اسد را مستحکمتر سازد و مخالفانش را نابود کند، بنابر تخمین عفو بینالملل بین ۱۷۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ مردم اخوانی سوریه را به قتل رساند. او همچنین برای حفظ حکومت بعث سوریه به ریاست حافظ اسد، کشتار زندان تدمر را نیز مرتکب شدهاست.
💡 بنیانگذار و رئیس انجمن سمی دباح است. به گفته سیلوین موییارد و برنادت سوواجت (به نقل از روزنامه لیبراسیون) او قبلاً یک واعظ تبلیغ بوده به نظر وی «اخوان المسلمینی بودن، جرم نیست، ولی من اخوانی نیستم».