ابوالجیش

لغت نامه دهخدا

ابوالجیش. [ اَ بُل ْ ج َ ] ( ع اِ مرکب ) شاهین. باشق. باشه. سرشب. قِطام. قطامی. ابولاحق.
ابوالجیش. [ اَ بُل ْ ج َ ] ( اِخ ) کنیت اسحاق بن ابراهیم،از امرای بنی زیاد در زبید. رجوع به اسحاق... شود.

فرهنگ فارسی

شاهین

جمله سازی با ابوالجیش

1: ملامحمد بن شهر آشوب: ابوجعفر، محمد بن علی بن شهرآشوب بن ابونصر بن ابوالجیش ساروی مازندرانی ملقب به رشیدالّدین و عزالدّین و مشهور به اِبن‌ِ شَهْرْآشوب (۴۸۹ - ۱۶ شعبان ۵۸۸ هجری قمری، ۴۷۵ یا ۴۷۶ - ۱۲ شهریور ۵۷۱ هجری خورشیدی، ۱۰۹۶ - ۲۷ اوت ۱۱۹۲ میلادی)، مفسر، محدث، ادیب و فقیه بزرگ شیعه است. تنها یک‌جا[۱] کنیه‌اش «ابوعبدالله» آمده و از آن‌جا وارد منابع اخیر شده‌است.
ابوجعفر، محمد بن علی بن شهرآشوب بن ابونصر بن ابوالجیش ساروی مازندرانی ملقب به رشیدالّدین و عزالدّین و مشهور به اِبنِ شَهْرْآشوب (۴۸۹–۱۶ شعبان ۵۸۸ هجری قمری، ۴۷۵ یا ۴۷۶–۱۲ شهریور ۵۷۱ هجری خورشیدی، ۱۰۹۶–۲۷ اوت ۱۱۹۲ میلادی)، مفسر، محدث، ادیب و فقیه بزرگ شیعه است. تنها یک‌جا کنیه‌اش «ابوعبدالله» آمده و از آن‌جا وارد منابع اخیر شده‌است.