مفتح الابواب

لغت نامه دهخدا

مفتح الابواب. [ م ُ ف َت ْ ت ِحُل ْ اَب ْ ] ( ع ص مرکب ) گشاینده درها:
ای سخا را مسبب الاسباب
وی کرم را مفتح الابواب.انوری ( دیوان چ نفیسی ص 16 ).و رجوع به مدخل بعد شود.
مفتح الابواب. [ م ُ ف َت ْ ت ِ حُل ْ اَب ْ ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای متعال. نامی از نامهای صفاتی باری تعالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
در میخانه بسته اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب.حافظ.و رجوع به مدخل قبل شود.

فرهنگ عمید

۱. گشایندۀ درها.
۲. (اسم، صفت ) از صفات باری تعالی.

فرهنگ فارسی

۱ - گشاینده درها ۲- صفتی است از صفات خدای تعالی: ای سخارا مسبب الاسباب وی کرم را مفتح الابواب.
نامی از نامهای خدای متعال نامی از نامهای صفاتی باری تعالی.

جمله سازی با مفتح الابواب

ز بس بگذشته ام از خان و مان ای مفتح الابواب به درگاه تو رو آورده ام با من دری بگشا
نظری یا مفتح الابواب سببی یا مسبب الاسباب
که برگشاید درها مفتح الابواب که نزل و منزل بخشید نحن نزلنا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس