نکته گوی

لغت نامه دهخدا

نکته گوی. [ ن ُ ت َ / ت ِ ] ( نف مرکب ) نکته سنج. نکته پرداز. ( آنندراج ). بلیغ و زبان آور و لطیفه گو. ( ناظم الاطباء ). آنکه نکته های دقیق و لطیف گوید. ( فرهنگ فارسی معین ): دیوانه ای نام او ابوالفوارس به غایت نکته گوی. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 113 ).

فرهنگ فارسی

( نکته گو ی ) (صفت ) آنکه نکته های دقیق و لطیف گوید.

جمله سازی با نکته گوی

💡 چند گردید گرد علم و هنر جان دانای نکته گوی مرا

💡 مرا گوئی کزین دم نکته گوی ندارم در خور ایندم بیانی

💡 خامش نکته گوی گشته هلال به بیانی چو لولو مکنون

💡 ای پیر دیر اهل خرابات محرمند زین راز نکته گوی و رها کن بهانه را

💡 جامیم نکته گوی شهر ولی از لبت در سخن خجل باشم