مغازه دار

لغت نامه دهخدا

مغازه دار. [ م َ زَ / زِ ] ( نف مرکب ) دارنده مغازه. دکان دار. آنکه صاحب مغازه است.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که دکان بزرگی را اداره کند دکان دار.
دارنده مغازه آنکه صاحب مغازه است

ویکی واژه

negoziante

جمله سازی با مغازه دار

ریمون اوبراک در یک خانواده متوسط یهودی در وزول اوت-سون فرانسه به دنیا آمد. پدرش آلبرساموئل در دوم مارس ۱۸۸۴ در وزول و مادرش هلن فالک در دوم مارس ۱۸۹۴ در کرست فرانسه به دنیا آمد. خانواده اش مغازه دار بودند.
سرریگ، روستایی در دهستان دولاب بخش حرا شهرستان قشم در استان هرمزگان ایران است.این روستای 100 کیلومتر با شهر قشم فاصله دارد. شغل اکثر مردم این روستا صیادی - مغازه دار و ملوان هستند.
آمار کسبه دارای پروانه مؤید رونق اقتصاد غیررسمی در بانه است، بیش از ۲۷ هزار کسبه و بازاری (عضو اتحادیه اصناف) و مغازه دار در ۲۰ هزار مغازه این شهر مشغول فعالیت هستند.
زن مغازه دار جوان و متأهلی رابطه ای را با یک پسر جوان آغاز می‌کند که فکر می‌کند «هولدن کالفیلد» (شخصیتی خیالی و چهره اصلی داستان ناتور دشت اثر مشهور جی دی سالینجر است) است…
فرزند یک مغازه دار و فارغ‌التحصیل رشته تاریخ از دانشگاه منچستر. او در حین سال‌های تحصیل و سپس تدریسش در همان دانشگاه، نمایشنامه‌های زیادی برای اجرای رادیو و همچنین اجرای صحنه‌ای نوشت.
جیمز ابو رزق در ۲۴ فوریه ۱۹۳۱ در وود سیتی، داکوتای جنوبی، در خانواده مهاجر لبنانی به دنیا آمد. پدرش یک مغازه دار بود. از ۱۹۴۸–۱۹۵۲ بعنوان سرباز در ارتش آمریکا در جنگ کره خدمت می‌کرد. در سال ۱۹۶۱ مدرک مهندسی عمران گرفت و سپس دکترای حقوق را از کالج حقوق دانشگاه داکوتای جنوبی در ورمیلیون گرفت و به عنوان وکیل در آن ایالت مشغول به کار شد.