مسلوم

لغت نامه دهخدا

مسلوم. [ م َ ] ( ع ص ) مارگزیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). سلیم. ( منتهی الارب ). || پیراسته: أدیم مسلوم؛ پوست پیراسته به برگ سَلَم. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ادیمی پیراسته به سلم. ( مهذب الاسماء ).

جمله سازی با مسلوم

او به‌خاطر نمایش گلزار (در اپرای شاه اسماعیل توسط مسلوم ماگومایف)، خورشیدبانو، آسیا و گلناز (به ترتیب در شاه عباس و خورشید بانو (۱۹۱۲)، آرشین مال آلن (۱۹۱۳) و اگر نه آن یکی، سپس این یکی (۱۹۱۰) - همه توسط اوزیر حاجی بیف) و میکائلا (کارمن توسط ژرژ بیزه) مشهور بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ممنون
ممنون
مریم
مریم
هنگام
هنگام
احتساب
احتساب