لغت نامه دهخدا
مزدک بامدادان. [ م َ دَ ک ِ ] ( اِخ ) مزدک پسر بامدادان. مزدک پسر بامداد. ( فرهنگ ایران باستان ص 8 ). رجوع به مزدک شود.
مزدک بامدادان. [ م َ دَ ک ِ ] ( اِخ ) مزدک پسر بامدادان. مزدک پسر بامداد. ( فرهنگ ایران باستان ص 8 ). رجوع به مزدک شود.
💡 ابن ندیم در کتاب الفهرست از دو مزدک یاد کردهاست و از آنها با عنوان مزدک قدیم و مزدک اخیر نام بردهاست. در واقع مزدک قدیم همان بوندوس و مزدک اخیر همین مزدک بامدادان است.
💡 مشهور است که پس از سرکوب مزدک بامدادان و هوادارانش، خسرو انوشیروان از بختآفرید پارسا، خواست تا دین را از آلودگیهای فکری و اندیشههای اشتراکی مزدکیان، پالوده سازد.