مدوام

لغت نامه دهخدا

مدوام. [ م ِدْ ] ( ع اِ ) چوبکی است که بدان جوشش دیگ فرونشانند. مدوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

جمله سازی با مدوام

در درمان سنتی در شمال ایران شست‌وشوی مدوام زخم با الکل یا گلاب مرسوم است.
حرکت در عالم واقعی مدوام و پیوسته است ولی حرکت در سینما غیر مداوم است و از نمایش سریع یک سری عکسها به وجود می‌آید. پس حرکت سینمایی ساختگی است و بعد زمان و مکان را می‌توان دستکاری کرد و با این دستکاری می‌توان دنیاهای تجربی جدیدی به وجود آورد.