بر گل حکمت شنوده باده گلگون حکم گاه اسراف خماری بر گلی کش خار نیست
این هم از حکمت خداوندی است گل حکمت بسش برومندی است
گر گل حکمت بر جان تو بشکفتی مر تو را باغ بهاری چه بکارستی؟
حول و قوت ز فضل حق بینی گل حکمت ز باغ حق چینی
طریق چهارم: در بیان ساختن گل حکمت و شنجرف و سایر ادویهٔ مفردهٔ مصنوعه و آنچه به آن تعلق دارد.
ز بس کاندر هوا رفت ا ز زمین گرد گل حکمت سپهر شیشه گون کرد
سرچشمهٔ عرفان بود الحق دل سودائی میرست گل حکمت ز آب و گل سودائی
ملک یونان نبود همچو خرابات، سلیم تا سبوی می او از گل حکمت باشد