چوگان زر

لغت نامه دهخدا

چوگان زر. [ چ َ / چُو ن ِ زَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از تیغ است. ( غیاث اللغات ). کنایه از شمشیراست. ( آنندراج ). شمشیر. ( ناظم الاطباء ):
دست وی از قوت چوگان زر
کرد پر ازگوی زمین سر بسر.( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از تیغ است ٠ کنایه از شمشیر است ٠

جمله سازی با چوگان زر

کو جلوه‌ای ز ابروی او تا چو ماه نو گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم