لغت نامه دهخدا
چشم گرداب. [ چ َ / چ ِ م ِ گ ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از حلقه گرداب. ( آنندراج ):
زبان گردباد و چشم گرداب
برطب ویابس شوق تو بی تاب.ارادت خان ( از آنندراج ).
چشم گرداب. [ چ َ / چ ِ م ِ گ ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از حلقه گرداب. ( آنندراج ):
زبان گردباد و چشم گرداب
برطب ویابس شوق تو بی تاب.ارادت خان ( از آنندراج ).
💡 آن شبکه مه زسیرخطش آب داد چشم گرداب بحر خجلت خود دید هاله را
💡 کی می رود ز پهلوی منعم گرسنه چشم گرداب دور از لب دریا نمی شود
💡 نگردد چون حریصان چشم گرداب از تردد پر به جز سرگشتی این قوم را حاصل نمی باشد