پند پذیرفتن

لغت نامه دهخدا

پند پذیرفتن. [ پ َ پ َ رُ ت َ ] ( مص مرکب ) قبول اندرز و نصیحت. اتّعاظ. ( منتهی الارب ):
دی ماه فناست پند بپذیر
چون بلبل و نحل گوشه ای گیر
کاندر مه دی بباغ و کهسار
بلبل لال است و نحل بیکار.خاقانی ( تحفةالعراقین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) قبول نصیحت و اندرز اتعاظ.

جمله سازی با پند پذیرفتن

وَ جِی‌ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ و آورند آن روز دوزخ را یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ آن روز پند پذیرد مردم وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْری‌ (۲۳) و کجا جای پند پذیرفتن است او را.
أَنَّی لَهُمُ الذِّکْری‌ ایشان را آن گه از کجا جای پند پذیرفتن است و چه جای عتاب نیوشیدن است، وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ (۱۳) و بایشان آمد فرستاده‌ای آشکارا.
پند پذیرید ز امریکیان پند پذیرفتن نارد زبان
یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی (۱۱) و بپرهیزد از پند پذیرفتن آن بدبخت‌تر بدبخت.