وکور

لغت نامه دهخدا

وکور. [ وُ ] ( ع مص ) به آشیانه درآمدن مرغ. وکر. || ( اِ ) ج ِ وکر، به معنی آشیانه مرغ. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آشیانه مرغ،گو مرغ نباشد در وی. ( آنندراج ). رجوع به وکر شود.

فرهنگ فارسی

باشیانه در آمدن مرغ وکر

جمله سازی با وکور

زاهد خیال شیشه می کرد وکور شد آه که مرا که در شب آدینه روشن است؟
از چنین محبوب هر کو دور مرد کور زاد وکور بود و کور مرد