وعور

لغت نامه دهخدا

وعور. [ وُ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ وعر، به معنی دشوار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به وعر شود. || ج ِ واعر ( منتهی الارب )، به معنی دشوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به واعر شود.
وعور. [ وُ ] ( ع مص ) وعر. وعارة. وعورة. دشوار گردیدن جای. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

جمله سازی با وعور

💡 دیدم آن دوزن یکی پیراست وعور دختری هست آن دگر یک همچو حور

💡 بباید مرد اول مفلس وعور که تا کرباس یابد از تو در گور